• وبلاگ : .::شيدائي::.
  • يادداشت : .::ره يافتگان::.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام ..كوتاه بود و پرمحتوا

    سلام

    وبلاگ قشنگي داري . مطالبش مختصر و مفيده . خوشم اومد . اگه دوست داشتي به ما هم سر بزن .

    .دريـــــا در مـــن.

    ژ

    و يکي برگ ..چو اشک خونينم

    و يکي درد بر چهره غمگينم

    و هزار خط که ننوشتم زآن ناگفته ها

    م . شيدا .../// ژانويه ۲۰۰۶ ....

    چشم اميدم به توست...

    به نام خدا

    سلام

    از نظرتون در وبلاگم متشكرم.

    مطالب وبلاگ شما هم بسيار زيبابود.همچنين همين مطلب كه در عين اختصار ، زيبا و پر از سخن بود.

    کوچه ي شهر دلم
    از صداي پاي تو خاليه
    نقش صد خاطره از روزاي دور
    عابر اين کوچه ي خياليه
    به شب کوچه ي دل . ديگه مهتاب نمياد
    توي حجله چشام .عروس خواب نمياد
    کوچه ي شهر دلم بي تو کوچه ي غمه
    همه روزاش ابريه روز ِآفتابيش کمه
    غم تنهايي داره . ک.چه ي دل بدون تو
    همه شعر دفنر من مال تو . بري تو
    بوي دستاي تو داره غربت دستاي من
    ياد قصه هاي تو داره مونس لحظه هاي من
    به شب کوچه ي دل . ديگه مهتاب نمياد
    توي حجله چشام .عروس خواب نمياد
    کوچه ي شهر دلم بي تو کوچه ي غمه
    همه روزاش ابريه روز ِآفتابيش کمه

    ترانه :حسين نجفيان ...

    سلام خوبيد شما؟

    .::شيدائي::.

    به نام خدا

    سلام عزيز دل

    ممنون كه سر زدي

    خوشحال مي شوم شما هم به ما بپيونديد و جز نويسندگان آنجا باشيد و هر وقت داشتيد مطلب بدهيد

    منتظر جوابت هستم

    از مطلبت لذت بردم

    موفق باشي

    التماس دعا

    السلام عليك يا اباعبدالله حسين عليه السلام

    باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

    باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    باز اي چه رستخيز عظيم است كز زمين

    بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

    اين صبح تيره باز دميد از كجا كزو

    كار جهان و خلق جهان جمله در هم است

    گويا طلوع مي كند از مغرب آفتاب

    كاشوب در تمامي ذرات عالم است

    گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

    اين رستخيز عام كه نامش محرم است

    در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست

    سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است

    جن و ملك بر آدميان نوحه مي كنند

    گويا عزاي اشرف اولاد آدم است

    خورشيد آسمان و زمين نور مشتقين

    پرورده ي كنار رسول خدا حسين

    ......................................

    دل به دريا بزن در شب طوفان تا به كي سر زنم بر در زندان...تا كي تنهايي ...بر خيز و پرگشا ..در اسما ن رها..تا كوي اشنا... تا كوي بي نشان...

    يادمان باشد. .
    فردا سينه خالي کنم ..
    از کينه اين مردم خوب.؟
    و سلامي بدهم. بر خورشيد ..
    عطر شب بو بدهم.
    ناز گل را بکشم.
    و نخندم ديگر. ؟
    به ترک هاي دل هر گلدان؟؟
    يادمان باشد فردا؟
    به دل کوزهء اب .

    که بدان سنگ شکست.
    بستي از روي محبت بزنم.
    تا اگر اب در آن سينه پاکش ريزند.؟
    ابرويش نرود.؟
    يادمان باشد فردا.؟
    جور ديگر باشم.؟
    بد نگويم به هوا اب زمين.
    مهربان باشم با مردم شهر ..
    و فراموش کنم هر چه گذشت .
    دست در دست زمان بگذارم.
    و به لبخندي خوش /
    به نسيم از سر صدق.
    سلامي بدهم..؟
    و بر انگشت نخي بر بندم.
    تا فراموش نگردد. فردا.
    زندگي شيرين است.
    زندگي بايد کرد..؟