• وبلاگ : .::شيدائي::.
  • يادداشت : .::اي ساربان آهسته ران::.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    موفق باشي ... ياحق

    سلام

    ابراهيمي هستم

    ازشما دعوت مي کنم تا در طرح توليد محتوا با ما شريک شويد

    درسايت دبيران ايران منتظر شما و دوستانتان هستيم

    لطفا دوستانتان را دعوت نماييد

    منتظرم

    سلام رفيق... اين ساربان كه مي رود... در دل نقاري مي زند... منجي كه صد واحست به دوش... يك قطره بر او مي دهد... موفق باشي... يا حق. كوير

    بازم سلام.فردا شب ميخام برم جمكران . حتما اين احساس داغتو بش ميگم

    هميشه سبز باشي نازنين

    سلام

    ممنون از حضور سبزتون در وبلاگم ..

    وبلاگ زيبايي داري ....

    مخصوصا قالبش بسيار زيباست ...

    موفق باشي

    باي

    سلام

    ممنون از حضور سبزتون در وبلاگم ..

    وبلاگ زيبايي داري ....

    مخصوصا قالبش بسيار زيباست ...

    موفق باشي

    باي

    زيبا بود و مناسب

    احسنت!

    سلام .......شعر زيبايي رو گلچين كردي ( البته خوش سليقگيتون قبلا معلوم بود ) ..موفق باشي

    يک پسر کوچک از مادرش پرسيد: چرا گريه ميکني؟ مادرش گفت: چون من زن هستم.
    پسر بچه گفت: من نمي‌فهمم. مادر گفت: تو هيچگاه نخواهي فهميد. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسيد که چرا مادر بي‌دليل گريه ميکنند؟ پدرش تنها توانست به او بگويد: تمام زنان براي «هيچ چيز» گريه ميکنند.

    پسر کوچک بزرگ شد و به يک مرد تبديل شد ولي هنوز نمي‌دانست که چرا زنها بي‌دليل گريه ميکنند.

    بالاخره سوالش را براي خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را ميداند. او از خدا پرسيد: خدايا،چرا زنان به آساني گريه ميکنند؟


    خدا گفت: زماني که زن را خلق کردم ميخواستم او موجود به خصوصي باشد بنابراين شانه‌هاي او را آنقدر قوي آفريدم تا بار تمام دنيا را به دوش بکشد. و همچنين شانه‌هايش آن قدر نرم باشد که به بقيه آرامش بدهد و من به او توانايي دادم که در جايي که همه از جلو رفتن نااميد شده‌اند او تسليم نشود و همچنان پيش برود. به او توانايي نگهداري از خانواده‌اش را دادم حتي زماني که مريض يا پير شده است بدون اين که شکايتي بکند. به او عشقي داده‌ام که در هر شرايطي بچه‌هايش را عاشقانه دوست داشته باشد حتي اگر آنها به او آسيبي برسانند.
    به او توانايي دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصيرات او بگذرد و هميشه تلاش کند تا جايي در قلب شوهرش داشته باشد. به او اين شعور را دادم که درک کند يک شوهر خوب هرگز به همسرش آسيب نمي‌رساند اما گاهي اوقات توانايي همسرش را آزمايش ميکند و به او اين توانايي را دادم که تمامي اين مشکلات را حل کرده و با وفاداري کامل در کنار شوهرش باقي بماند. و در آخر به او اشکهايي دادم که بريزد. اين اشکها فقط مال اوست و تنها براي استفاده اوست در هر زماني که به آنها نياز داشته باشد.

    او به هيچ دليلي نياز ندارد تا توضيح دهد چرا اشک ميريزد. خدا گفت: مي‌بيني پسرم، زيبايي يک زن در لباسهايي که مي‌پوشد نيست. در ظاهر او نيست و در شيوه آرايش موهايش نيست و بلکه زيبايي يک زن در چشمهايش نهفته است. زيرا چشمهاي او دريچه روح اوست و قلب او جايي است که عشق او به ديگران در آن قرار دارد.

    سلام

    اي ساربان آهسته رو...

    منم آپ ديتم عزيز

    هميشه سلام...

    دوست من حالت چطوره ؟؟ خوبي؟؟

    سال نو خوش ميگذره..

    تندرست موفق باشيد..

    خوشحالم كه فرصتي به دست اومد تا من به ديدنت بيام...

    ارادتمند تو خوب نازنين : تجلي

    + رهنگذر 

    سلام خانوم خانوما . مببيني كه من اول شدم . وبلاگت خيلي قشنگه

    منتظر آفهات هستم . خدا نگهدار