سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

در شرافت دانش همین بـس که کسی هم که آن را نیک نمی داند ادعایش می کند و هرگاه به آن منسوب گردد شادمان می شود . [امام علی علیه السلام]

  .:: پارسی بلاگ ::.   .:: ایمیل شیدا ::. .:: خانه شیدائی ::.

 RSS 

شناسنامه
 

کل بازدید : 167159
بازدید امروز : 14


........... درباره خودم ...........
خلوت شیدائی - .::شیدائی::.
مدیر وبلاگ : خ.ع.ز(شیدا)[77]
نویسندگان وبلاگ :
ندای سبز
ندای سبز (@)[33]


-- نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد، نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت، ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد، گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و آن یک ریز و پی در پی ، دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ، بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را. --


..
......... لوگوی خودم ...........
خلوت شیدائی - .::شیدائی::.


........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.
......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........







............. اشتراک.............
 
..
..........آوای آشنا 1............

 
...........آوای آشنا 2............

............. بایگانی.............
آنچه گذشت...
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
دی 90
آذر 90
مرداد 90
دی 89
مهر 89
اردیبهشت 89
مهر 88
اسفند 87
آبان 87
تیر 91
شهریور 91
آبان 91

........... طراح قالب...........
شیدائی
 

www.Sheida.parsiblog.com
FOAF/SHEIDA
 

 
  • خلوت شیدائی

  • نویسنده : ندای سبز:: 86/8/26:: 12:49 صبح

    --

    عاشقان به خلوت میل دارند ، و می خواهند در کنار هم دیگر در خلوتی بنشینند بدون اینکه شخص دیگری مزاحمشان باشد . بودن مزاحم و فرد دیگری در حلقة آنان دردآور و اندوه بار است . می دانیم که انسان فطرتاً عاشق خدا است ؛ بنابراین ، باید با خدای خویش خلوت کند ؛ چرا که اساسا عشق بدون خلوت کردن با معشوق معنا نخواهد یافت .

    در حدیث قدسی آمده است :

           ای فرزند آدم ..

    در میان بندگانم؛ بندگانی دارم که مرا دوست دارند و من نیز آنان را دوست دارم،
    و در اشتیاق من به سر می برند و من نیز شوق دیدار آنان را دارم ،
    پس اگر تو راه آنها را رفتی ، تو را دوست می دارم؛

    در غیر این صورت، با تو دشمن هستم و علامت ایشان فی الجمله ان است که در روز چنان از ظلال آفتاب مراقبت می کنند که چوپانی مهربان از گوسفندان خویش مواظبت می کند و چنان در شور و شوق غروب به سر می برند که پرندگان در اول تاریکی در آرزوی لانه هستند و هنگامی که شب آمد و سایه ها به هم آمیخت و رختخواب ها گسترده ، و تخت خواب ها بر پا شد و هر عاشقی با معشوق خویش تنها شد ، آنگاه بر خواسته و سر بر سجده نهاده ، من را با کلام خودم می خوانند و با الطافم می ستایند ؛ در حالی که چشمانی گریان و سینه ای نالان دارند ؛ نیمی در تحیر و سرگردانی و نیم دیگر در شکایت و ناله ؛ گاهی ایستاده و گاهی نشسته ؛ گاهی در حال رکوع و گاهی در حال سجودند ، و من می بینم که برای من چه ها که تحمل نمی کنند و به سبب عشق من چه شکایت ها که به زبان نمی آورند .

     

            ای فرزند آدم..

      ای پسر عمران !
    دروغ می گوید کسی که گمان می کند که مرا دوست دارد ؛ ولی در تاریکی شب می خوابد و یاد من نمی کند . مگر نه این است که هر دوستی خلوت با دوست را می خواهد ؟ من ، ای پسر عمران ! چون شب شود بر دوستانم متوجه می شوم ؛ دیدة آنها را بر دلشان نهم و کیفرم را برابر چشمشان مجسم می کنم و مرا مشاهده می کنند و با من حضوری گفت و گو می کنند ...

    --

     

     


    نظرات شما ()