سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

کسی کـه خویشتن را نشناسـد، از راه نجـات دور افتـد و در گمراهی ونادانیها درافتد . [امام علی علیه السلام]

  .:: پارسی بلاگ ::.   .:: ایمیل شیدا ::. .:: خانه شیدائی ::.

 RSS 

شناسنامه
 

کل بازدید : 167437
بازدید امروز : 12


........... درباره خودم ...........
آنچه گذشت... - .::شیدائی::.
مدیر وبلاگ : خ.ع.ز(شیدا)[77]
نویسندگان وبلاگ :
ندای سبز
ندای سبز (@)[33]


-- نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد، نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت، ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد، گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و آن یک ریز و پی در پی ، دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ، بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را. --


..
......... لوگوی خودم ...........
آنچه گذشت... - .::شیدائی::.


........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.
......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........







............. اشتراک.............
 
..
..........آوای آشنا 1............

 
...........آوای آشنا 2............

............. بایگانی.............
آنچه گذشت...
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
دی 90
آذر 90
مرداد 90
دی 89
مهر 89
اردیبهشت 89
مهر 88
اسفند 87
آبان 87
تیر 91
شهریور 91
آبان 91

........... طراح قالب...........
شیدائی
 

www.Sheida.parsiblog.com
FOAF/SHEIDA
 

 
  • مرغ شیدا !!!

  • نویسنده : خ.ع.ز(شیدا):: 84/3/1:: 6:14 عصر

    --

    شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

    فریبنده زاد و فریبا بمیرد

    شب مرگ تنها نشیند به موجی

    رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

    در ان گوشه چندان غزل خواند ان شب

    که خود در میان غزل ها بمیرد

    گروهی بر انند که این مرغ شیدا

    کجا عاشقی کرد انجا بمیرد

    شب مرگ از بیم انجا شتابد

    که از مرگ غافل شود تا بمیرد

    من این نکته گیرم که باور نکردم

    ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

    چو روزی ز اغوش دریا بر امد

    شبی هم در اغوش دریا بمیرد

    تو دریای من بودی اغوش وا کن

    که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

    --


    نظرات شما ()

  • شالیزار ذهن!!!

  • نویسنده : خ.ع.ز(شیدا):: 84/2/15:: 5:54 عصر
     

    --

    عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

     

    شالیزار ذهن:عشق و ازدواج

    ***********************

    - پرنده ای که پرواز میکند در جست و جوی هوایی تازه است؛عشق یعنی جست و جوی هوای تازه!!

    ((یک ضرب المثل ایتالیایی))

    - بالاترین عشق ها؛عشق به خالق است و انسانی ترین آن مهر مادر است نسبت به فرزند!؟

    ((یک شاعر بولیویایی))

    - ازدواج؛کتابی است که فصل اول آن به نظم و بقیه ی فصولش به نثر است!

    ((رولاند))

    - ازدواج؛همیشه به عشق پایان داده است!!!

    ((دیل کارنگی))

    - ازدواج؛آنقدر که محتاج تدبیر است نیازمند صراحت قول و بی پردگی گفتار نیست!؟

    ((پولی نیکوکولاسر))

    - ازدواج؛مثل شهر محاصره شده است ؛کسانیکه داخل شهرند،سعی میکنند از آن خارج و آنها که خارج هستند،

    کوشش دارند که داخل شوند!

    ((سقراط))

     

    - ازدواج کنید به هر وسیله که میتوانید،اگر زن خوب گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد!

    و اگر گرفتار یک همسر بد شوید فیلسوف از آب در خواهید آمد!؟ و این برای هر مردی خوبست!!!

    ((ناپلئون))

     

    - اگر از تنهایی نمیترسید؛ازدواج کنید!؟

    ((چخوف))

    *******************************

    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

    --


    نظرات شما ()

  • .::شمع جمع آفرینش::.

  • نویسنده : خ.ع.ز(شیدا):: 84/2/5:: 5:32 عصر

     

    --

    ز احمد تا احد یک میم ؛ فرق است 

    همه عالم در این یک میم غرق است !!!

    --

     

     


    نظرات شما ()

  • I Dont Know!!!

  • نویسنده : خ.ع.ز(شیدا):: 84/1/30:: 7:36 عصر

    --

    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد،

    نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ،

    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد،

     

    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و آن یک ریز و پی در پی ،دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ،

    بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .

     

    استاد شریعتی

    --


    نظرات شما ()

  • شیدایی!!

  • نویسنده : خ.ع.ز(شیدا):: 84/1/22:: 1:48 عصر

    --

    اگر

     « شیدایی »را از انسان بازگیرند، هنر را باز گرفته اند؛
    شیدایی جان هنر است، اما خود ریشه در عشق دارد.
    شیدایی همان جنون همراه عشق است؛ ملازم ازلی عشق.
    شیدایی و جنون عاطف و معطوف هستند و مُرادف با یکدیگرند.

    سیدشهیدان اهل قلم

    --


    نظرات شما ()

    <   <<   11   12   13   14   15      >