• وبلاگ : .::شيدائي::.
  • يادداشت : اولين مطلبم؛ تو سال جديد!!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    به هيچ يار مَده خاطر و به هيچ ديار كه برّ و بحر فراخست و آدمي بسيار
    هميشه بر سگِ شهري جفا و سنگ آيد از اينكه چون سگِ صيدي نمي رود به شكار
    زمين لگد خورَد از گاو و خر به علّت آن كه ساكنست ، نه مانند آسمان دوّار
    گــَرت هزار بديع الجمال پيش آيد ببين و بگذر و خاطر به هيچ كس مسپار
    شريك همه كس باش تا بخندي خوش نه پايبند يكي كز غمش بگريي زار
    خـُنك كسي كه به شب در كنار گيرد دوست چنانكه شرط وصالست و بامداد ، كنار
    وگر به بند بلاي كـَس گرفتاري گناه تُست كه گرفته اي دشوار
    چه لازم است يكي شادمان و من غمگين يكي به خواب و من اندر خيال وي بيدار
    مثالِ گردنِ آزادگان و چنبر عشق همان مثال پباده است در كمندِ سوار
    مرا رفيقي بايد كه بار برگيرد نه صاحبي كه من از وي كنم تحمّل بار
    اگر زمين تو هم بوسد كه خاك پاي توأم مباش غرّه كه بازيت مي دهد عيّار
    به اعتمادِ وفا ، نقدِ عُمر صرف نكن كه عنقريب تو بي زر شوي و او بيزار
    به راحت‌نفسي رنج پايدار مَجوي شبِ شراب نيارزد به بامدادِ خُمار
    به اولِ همه كاري ، تأمل اولاتر بكن وگرنه پشيمان شوي به آخر كار
    زمام عقل به دست هواي نفس مده كه گِردِ عشق نگردند مردم هُشيار
    هواي دل نتوان پُخت بي تَعنتِ خَلق درختِ گــُل نتوان چيد بي تحمّل خار

    قصيده‌اي از مواعظ سعدي شيرازي - در ستايش شمس الدين محمد جويني