• وبلاگ : .::شيدائي::.
  • يادداشت : اگر آن ترك شيرازي..
  • نظرات : 1 خصوصي ، 23 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + يه خاطره 
    روزي مردي خواب عجيبي ديد او ديد که پيش فرشته هاست و به کارهاي آن ها نگاه مي کند. هنگام ورود، دسته بزرگي از فرشتگان را ديد که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هايي را که توسط پيک ها از زمين مي رسند، باز مي کنند و آن ها را داخل جعبه مي گذارند. مرد از فرشته اي پرسيد، شما چه کار مي کنيد؟ فرشته در حالي که داشت نامه اي را باز مي کرد، گفت: اين جا بخش دريافت است و دعاها و تقاضاهاي مردم از خداوند را تحويل مي گيريم. مرد کمي جلوتر رفت، باز تعدادي از فرشتگان را ديد که کاغذهايي را داخل پاکت مي گذارند و آن ها را توسط پيک ها يي به زمين مي فرستند. مرد پرسيد شماها چکار مي کنيد؟ يکي از فرشتگان با عجله گفت: اين جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت هاي خداوندي را براي بندگان مي فرستيم. مرد کمي جلوتر رفت و ديد يک فرشته بيکار نشسته است. مرد با تعجب از فرشته پرسيد: شما چرا بيکاريد؟ فرشته جواب داد: اين جا بخش تصديق جواب است. مردمي که دعاهايشان مستجاب شده، بايد جواب بفرستند ولي عده بسيار کمي جواب مي دهند. مرد از فرشته پرسيد: مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسيار ساده، فقط کافي است بگويند: خدايا شکر!

    به نام خدا

    سلام

    خوشحال ميشم كه از وبلاگ جديدي كه من و يك نفر ديگه با هم در آن مي نويسيم هم ديدن كنيد و نظرات خوب خودتونو دريغ نكنيد.

    + يه خاطره 
    شيشه اي مي شکند...يک نفر مي پرسد...چرا شيشه شکست؟ مادر مي گويد...شايد اين رفع بلاست. يک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشي مثل يک کودک شيطان آمد. شيشه ي پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ي مغرور شکست، عابري خنده کنان مي آمد...تکه اي از آن را برمي داشت مرهمي بر دل تنگم مي شد...اما امشب ديدم...هيچ کس هيچ نگفت غصه ام را نشنيد... از خودم مي پرسم آيا ارزش قلب من از شيشه ي پنجره هم کمتر است؟ دل سخت شکست اما، هيچ کس هيچ نگفت و نپرسيد چرا

    سلام شيدا خانوم

    خوب واسه خودتون شعر مينويسينو...... حالي به حولي

    كاش منم يه همچين وبلاگي داشتم

    شعراتون قشنگ بود

    موفق باشيد

    اين همه شعر گفتي كه بگي

    واسه شيدا شعر گفتن ( چشمك

    به نام خدا

    سلام به شما دوست آشنا

    حالتون چطوره؟

    واقعا مطلب بي نظير و جالب و زيبايي بود.

    من كه خيلي لذت بردم.

    متشكرم

    سلام. وبلاگ قشنگي داري. برات آرزوي موفقيت دارم. به منم سر بزن . خوشحال ميشم.

    يک چشم زدن غافل از آن ماه نباشي

    شايد که نگاهي کند آگاه نباشي

    جالب بود ... شيدا رو بخشيدن آخر ...

    شعر حافظ رو ترجيح ميدم ... فكر مي كنم سمرقند و بخارا براي حافظ خيلي باارزش تر از تن و دستو پا و روح و ... بوده نه؟

    خوش باشي

     <      1   2