سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

زندانبان به یوسف علیه السلام گفت : «من تو را دوستدارم» . [امام رضا علیه السلام]

  .:: پارسی بلاگ ::.   .:: ایمیل شیدا ::. .:: خانه شیدائی ::.

 RSS 

شناسنامه
 

کل بازدید : 169906
بازدید امروز : 2


........... درباره خودم ...........
دست نوشته - .::شیدائی::.
مدیر وبلاگ : خ.ع.ز(شیدا)[77]
نویسندگان وبلاگ :
ندای سبز
ندای سبز (@)[33]


-- نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد، نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت، ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد، گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و آن یک ریز و پی در پی ، دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ، بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را. --


..
......... لوگوی خودم ...........
دست نوشته - .::شیدائی::.


........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.
......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........







............. اشتراک.............
 
..
..........آوای آشنا 1............

 
...........آوای آشنا 2............

............. بایگانی.............
آنچه گذشت...
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
دی 90
آذر 90
مرداد 90
دی 89
مهر 89
اردیبهشت 89
مهر 88
اسفند 87
آبان 87
تیر 91
شهریور 91
آبان 91

........... طراح قالب...........
شیدائی
 

www.Sheida.parsiblog.com
FOAF/SHEIDA
 

 
  • پول !

  • نویسنده : ندای سبز:: 90/10/19:: 2:41 عصر

    آقا !؟ خانوممون گفته باید تحقیق تهیه کنم. شما  (در مورد تلاش)  برام تحقیق میکنی؟

    - خانومتون به شما گفته، نه به من.

    آقا شما پولش رو بگیر.

     

     -- شماره"5" --


    دست نوشته، داستانک، پیامک، جملات کوتاه، ندای سبز

    نظرات شما ()

  • اول نماز

  • نویسنده : ندای سبز:: 90/9/14:: 6:0 صبح

    نامه ای را بهم داد و رفت. نامه شبیه کارنامه ای بود که هیچ امتیازی در آن ثبت نشده بود فقط در پایان آن نوشته شده بود: اعمال شما و چند نقطه و مُهر شده بود که «مورد شفاعت ما نیست.».
    چشمم به سجاده ام افتاد که داشت خاک می خورد.

     

    -- شماره"4"--


    داستانک، دست نوشته، پیامک، جملات کوتاه

    نظرات شما ()

  • با معصیت نمی توان ثواب کرد.

  • نویسنده : ندای سبز:: 90/9/10:: 4:59 عصر

    مالی را می دزدید و آن را صدقه می داد. انتظار داشت از این کار ثواب چند برابری ببرد. نمی دانست وقتی گناهی انجام بگیرد ملائکه قهر می کنند و دور می شوند و کسی نیست که ثوابی بنویسد.

    -- شماره" 3 "--


    داستانک، دست نوشته، پیامک، جملات کوتاه

    نظرات شما ()

  • جنگ نرم-1

  • نویسنده : ندای سبز:: 89/10/24:: 5:11 عصر

    پوتین هایش را هم خریده بود تا به جنگ کفار برود. شب که پدر آمد و فهمید با او صحبتی کرد. با اجازه پدر اعزام شد و رفت پوتین هایش را پس داد و بجایش دفتر و قلم تهیه کرد تا جدّی تر بجنگد...

     


    دست نوشته، داستانک، جنگ نرم، داستان کوتاه

    نظرات شما ()

  • آقا گریه می کرد.

  • نویسنده : ندای سبز:: 88/7/26:: 12:32 عصر

    از آن جمعه که از حال آقا باخبر شدم ، امروز تازه متوجه شدم باعث تغییر حالش پرونده ی من بود.

    (... آقــا سر پرونده من اینطور گریه می کرد.). (منهم مولایم را دوست دارم.).

    _____________________________________________ م.ل (به دنبال تغییر)


    داستانک، خاطرات، دست نوشته، نامه

    نظرات شما ()